نام یکی از دهستانهای بخش نور شهرستان آمل است. این دهستان در جنوب باختری سولده واقع و هوای آن مرطوب و معتدل و محصولات آن غلات و لبنیات است. معدن زغال گلندرود در این دهستان واقعو استخراج می شود. میان بند از 6 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 1500 تن میباشد. قراء مهم دهستان پی مد و گلندرود است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام یکی از دهستانهای بخش نور شهرستان آمل است. این دهستان در جنوب باختری سولده واقع و هوای آن مرطوب و معتدل و محصولات آن غلات و لبنیات است. معدن زغال گلندرود در این دهستان واقعو استخراج می شود. میان بند از 6 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 1500 تن میباشد. قراء مهم دهستان پی مد و گلندرود است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نشان دادن ماجراهایی که در دو نقطه مختلف اتفاق می افتند، به صورت متناوب، در حالی که این ماجراها درواقع یک صحنه واحد هستند و ارتباط کاملی با هم دارند. این تمهید بر خلاف تدوین موازی، صحنه ای یگانه را می آفریند، نه اینکه دو ماجرای مختلف در دو نقطه جریان داشته باشند. برای مثال نماهایی که به تناوب از دو نفری که پشت تلفن هستند و با هم گفت و گو می کنند، نشان داده می شود. یا تصویر زنی که مضطربانه در انتظار رسیدن فرزندش است و فرزندش که سراسیمه به سوی خانه روان است
نشان دادن ماجراهایی که در دو نقطه مختلف اتفاق می افتند، به صورت متناوب، در حالی که این ماجراها درواقع یک صحنه واحد هستند و ارتباط کاملی با هم دارند. این تمهید بر خلاف تدوین موازی، صحنه ای یگانه را می آفریند، نه اینکه دو ماجرای مختلف در دو نقطه جریان داشته باشند. برای مثال نماهایی که به تناوب از دو نفری که پشت تلفن هستند و با هم گفت و گو می کنند، نشان داده می شود. یا تصویر زنی که مضطربانه در انتظار رسیدن فرزندش است و فرزندش که سراسیمه به سوی خانه روان است
نوعی عزائم و افسون که زبان کسی را می بندند تا چیزی نگوید و مخالفت نکند زبان بند خرد: کنایه از شراب، می، باده، برای مثال ساقی به میان آر زبان بند خرد را / کاین هرزه درا صحبت ماقال برآورد (صائب - ۵۷۶)
نوعی عزائم و افسون که زبان کسی را می بندند تا چیزی نگوید و مخالفت نکند زبان بند خرد: کنایه از شراب، می، باده، برای مِثال ساقی به میان آر زبان بند خرد را / کاین هرزه درا صحبت ماقال برآورد (صائب - ۵۷۶)
دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود، واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری قلعه نو، با 151 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3) دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران، واقع در 2 هزارگزی باختری راه شوسۀ قم به تهران با 93 تن جمعیت، آب آن از قنات راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) دهی است ازدهستان للک بخش مرکزی شهرستان گرگان، واقع در 24 هزارگزی خاور گرگان با 445 تن سکنه، آب آن از رودخانه و قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود، واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری قلعه نو، با 151 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3) دهی است از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران، واقع در 2 هزارگزی باختری راه شوسۀ قم به تهران با 93 تن جمعیت، آب آن از قنات راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) دهی است ازدهستان للک بخش مرکزی شهرستان گرگان، واقع در 24 هزارگزی خاور گرگان با 445 تن سکنه، آب آن از رودخانه و قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 42هزارگزی جنوب خاوری شاه آباد با 170 تن سکنه. آب آن از رود خانه راوند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد، واقع در 42هزارگزی جنوب خاوری شاه آباد با 170 تن سکنه. آب آن از رود خانه راوند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
میان دربند و بالا دربند و زیر دربند، از بلوکات ولایت کرمانشاهان است. حد شمالی: کردستان. شرقی: سنقر. جنوبی: کرمانشاهان. غربی: قصر و ذناب است. (از جغرافیای سیاسی کیهان). نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در شمال باختری کرمانشاه طرفین شوسۀ کرمانشاهان به سنندج و از شمال محدود است به بخش کامیاران شهرستان سنندج و از جنوب به دهستان حومه شهر و از خاور به دهستان پای روند و پیله وار و از باختر به دهستانهای خالصه و بخش روانسر. چون دیه های آن در طول رود خانه کامیاران و رازآوار واقع شده به میان دربند مشهور گشته و هوای دهستان سالم و سردسیر و کوههای مهم آن چاله زرد - کمر کبود - بلوچ است. این دهستان از 76 آبادی بزرگ و کوچک و 11500 تن جمعیت تشکیل شده و آبادیهای مهم آن عبارت است از: ده گل، چقاماران، بی ابر، باتمان جعفرآباد، شاه خانی. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
میان دربند و بالا دربند و زیر دربند، از بلوکات ولایت کرمانشاهان است. حد شمالی: کردستان. شرقی: سنقر. جنوبی: کرمانشاهان. غربی: قصر و ذناب است. (از جغرافیای سیاسی کیهان). نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در شمال باختری کرمانشاه طرفین شوسۀ کرمانشاهان به سنندج و از شمال محدود است به بخش کامیاران شهرستان سنندج و از جنوب به دهستان حومه شهر و از خاور به دهستان پای روند و پیله وار و از باختر به دهستانهای خالصه و بخش روانسر. چون دیه های آن در طول رود خانه کامیاران و رازآوار واقع شده به میان دربند مشهور گشته و هوای دهستان سالم و سردسیر و کوههای مهم آن چاله زرد - کمر کبود - بلوچ است. این دهستان از 76 آبادی بزرگ و کوچک و 11500 تن جمعیت تشکیل شده و آبادیهای مهم آن عبارت است از: ده گل، چقاماران، بی ابر، باتمان جعفرآباد، شاه خانی. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 4هزارگزی خاور مرزبانی با245 تن سکنه، آب آن از چشمه و رودخانه و فاضلاب و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5) دهی است از دهستان کزاز پایین بخش سربند شهرستان اراک، واقع در 47هزارگزی شمال باختری آستانه با 169 تن سکنه، آب آن از قنات و رود محلی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 13هزارگزی جنوب کوهدشت با 120 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 65هزارگزی جنوب خاوری بیرجند با 203 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) دهی است از دهستان حسن آباد بخش مرکزی شهرستان آباده، واقع در 68هزارگزی جنوب اقلید با 152 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 4هزارگزی خاور مرزبانی با245 تن سکنه، آب آن از چشمه و رودخانه و فاضلاب و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5) دهی است از دهستان کزاز پایین بخش سربند شهرستان اراک، واقع در 47هزارگزی شمال باختری آستانه با 169 تن سکنه، آب آن از قنات و رود محلی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 13هزارگزی جنوب کوهدشت با 120 تن سکنه، آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 65هزارگزی جنوب خاوری بیرجند با 203 تن سکنه، آب آن از قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) دهی است از دهستان حسن آباد بخش مرکزی شهرستان آباده، واقع در 68هزارگزی جنوب اقلید با 152 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 14 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 6 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. هوای آن معتدل دارای 309 تن سکنه است. آب آنجااز چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 14 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 6 هزارگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. هوای آن معتدل دارای 309 تن سکنه است. آب آنجااز چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نوعی از عزایم و افسون که زبان حریف را بدان بندند. (آنندراج). تعویذی که برای زبان بندی دشمنان و بدگویان نویسند. (غیاث اللغات). افسون و عزائم. (ناظم الاطباء). نوعی از عزائم و افسون که زبان حریف را بدان خاموش توان کردن. (از بهار عجم) : زبان بندهایی چو پیکان تیز دری در تواضع دری در ستیز. نظامی. بغمزه گفت با او نکته ای چند که بود از بوسه لبها را زبان بند. نظامی. نگیرد خردمند روشن ضمیر زبان بند دشمن ز هنگامه گیر. سعدی (بوستان). ، افسونگر. (ناظم الاطباء)
نوعی از عزایم و افسون که زبان حریف را بدان بندند. (آنندراج). تعویذی که برای زبان بندی دشمنان و بدگویان نویسند. (غیاث اللغات). افسون و عزائم. (ناظم الاطباء). نوعی از عزائم و افسون که زبان حریف را بدان خاموش توان کردن. (از بهار عجم) : زبان بندهایی چو پیکان تیز دری در تواضع دری در ستیز. نظامی. بغمزه گفت با او نکته ای چند که بود از بوسه لبها را زبان بند. نظامی. نگیرد خردمند روشن ضمیر زبان بند دشمن ز هنگامه گیر. سعدی (بوستان). ، افسونگر. (ناظم الاطباء)
دهی است جزو دهستان سیاهرود بخش افجۀ شهرستان تهران. دارای 377 تن سکنه. آب آن از رود خانه سیاهرود. محصول آنجا غلات، بنشن و میوه جات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزو دهستان سیاهرود بخش افجۀ شهرستان تهران. دارای 377 تن سکنه. آب آن از رود خانه سیاهرود. محصول آنجا غلات، بنشن و میوه جات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
مضر. مقابل سودمند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : دیگری، بعد از وفات او، به خوابش دید. گفت خدای با تو چه کرد؟ گفت: رحمت کرد و عنایت نمود در حق من ولکن اشارت این قوم مرا عظیم زیان مند بود یعنی انگشت نمای بودم میان اهل دین. (تذکرهالاولیاء عطار). رجوع به مادۀ بعد شود
مضر. مقابل سودمند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : دیگری، بعد از وفات او، به خوابش دید. گفت خدای با تو چه کرد؟ گفت: رحمت کرد و عنایت نمود در حق من ولکن اشارت این قوم مرا عظیم زیان مند بود یعنی انگشت نمای بودم میان اهل دین. (تذکرهالاولیاء عطار). رجوع به مادۀ بعد شود